ولادت
سيد علي قاضي طباطبايي در سيزده ذي الحجة سال 1285، پا به عرصه وجود گذاشت.
پدر ايشان، سيّد حسين قاضي رحمه الله انساني بزرگ و وارسته بود كه از شاگردان بنام و برجسته آية اللّه العظمي ميرزا محمّد حسن شيرازي رحمه الله به شمار مي آمد و از ايشان اجازه اجتهاد داشت.
درباره ايشان آمده: زماني كه قصد داشت سامرّا را ترك كند و به زادگاهش تبريز بازگردد، استادش ميرزاي شيرازي به او فرمود: «در شبانه روز يك ساعت را براي خودت بگذار!» مرحوم آقا سيّد حسين در تبريز چنان مشغول امور الهيّه مي گردد كه يك سال بعد چند نفر از تجّار تبريز به سامرّا مشرّف مي شوند و با آية اللّه ميرزا محمّد حسن شيرازي رحمه الله ملاقات مي كنند؛ وقتي ايشان احوال شاگرد خويش را استفسار مي كنند، آنان در جواب مي گويند: يك ساعتي كه شما نصيحت فرموده ايد، تمام اوقات ايشان را گرفته و در شب و روز با خداي خود مراوده دارند.
آغاز تحصيلات
سيّد علي قاضي از همان ابتداي جواني تحصيلات خود را نزد پدر بزرگوارش سيّد حسين قاضي و نيز در نزد ميرزا موسوي تبريزي و ميرزا محمّد علي قراچه داغي آغاز نمود.
پدر به علم تفسير علاقه و رغبت خاصّي داشت؛ چنان كه خود ميرزا علي تصريح مي كند كه تفسير كشّاف را نزد ايشان خوانده است. همچنين ادبيّات عربي و فارسي را نزد شاعر نامي و دانشمند معروف، ميرزا محمّد تقي تبريزي، متخلّص به «نيّره» خواند و از ايشان اشعار بسياري به عربي و فارسي نقل مي كرد.
سيّد علي در سال 1308 ه . ق، با آتشي از شوق و عشق براي زيارت امام العارفين علي عليه السلام همراه با كارواني كه به نجف اشرف مشرّف مي شد، به اين ديار وارد شدند و تحت تربيت مرحوم آية الحق آقاي سيّد احمد كربلايي تهراني رحمه الله قرار گرفتند و با مراقبت ايشان طيّ طريق مي نمودند. بدين گونه تا آخر عمر نيز نجف اشرف را موطن اصلي خويش قرار دادند.
كسب درجه اجتهاد
آية اللّه قاضي رحمه الله پس از اقامت در نجف اشرف، تحصيلات حوزوي خود را نزد اساتيدي چون فاضل شربياني، شيخ محمّد دامغاني، آقاي شريعت و ملّا آخوند خراساني ادامه دادند و سرانجام، تلاشهاي خستگي ناپذيرشان در راه كسب كمال و دانش در سنّ 27 سالگي به ثمر نشست و در عنفوان جواني به درجه اجتهاد نائل آمدند.
اساتيد عرفان
جوهره حركت معنوي و سلوك عرفاني آية اللّه قاضي بر گرفته از پدر بزرگوارشان مرحوم سيّد حسين قاضي بود؛ زيرا ايشان از سنّ نوجواني تحت تربيت والد ارجمندشان بودند و بعد از ورود به نجف، نزد آية اللّه شيخ محمّد بهاري و آية اللّه سيّد احمد كربلايي معروف به «واحدالعين» كه هر دو از شاگردان مبرّز مرحوم ملّاحسينقلي همداني رحمه الله بودند، به كسب مكارم اخلاقي و عرفاني پرداخت.
وي آن چنان شيفته اساتيدش بود كه مي فرمود: «چنانچه كسي كه طالب راه و سالك طريق الهي باشد، اگر براي پيدا كردن استاد اين راه، نصف عمر خود را در جستجو و تفحّص بگذراند تا پيدا نمايد، ارزش دارد. كسي كه به استاد رسيد، نصف راه را طيّ كرده است.»
جامعيّت علمي
جناب آقاي حاج سيّد هاشم حدّاد از شاگردان برجسته مكتب عرفاني ايشان بوده است كه مي فرمايد: «مرحوم آقاي قاضي يك عالمي بود كه از جهت فقاهت بي نظير بود. از جهت فهم روايت و حديث و از جهت تفسير و علوم قرآني هم بي نظير بود. همچنين از جهت ادبيّات عرب، لغت و فصاحت بي نظير بود؛ حتّي از جهت تجويد و قرائت قرآن. در مجالس فاتحه اي كه احيانا حضور پيدا مي نمود، كم تر قاري قرآن بود كه جرأت خواندن در حضور ايشان را داشته باشد؛ چرا كه اشكالهاي تجويدي و نحوه قرائت آنها را مي گفت.»
شاگردان
آية اللّه قاضي رحمه الله سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامي را با كلام نافذ و عقل صالح خويش تدريس نمودند و در هر دوره شاگرداني پرورش دادند كه هر كدام، از بزرگان وادي عرفان و اخلاق محسوب مي شوند. تعدادي از آنان عبارت اند از: آية اللّه شيخ محمّد تقي آملي، آية اللّه سيّد محمّد حسين طباطبايي، آية اللّه سيّد محمّد حسن طباطبايي، آية اللّه محمّد تقي بهجت فومني و حاج سيّد هاشم حدّاد.
عرفان و تنعمات مادّي
آية اللّه قاضي رحمه الله انساني بسيار بزرگ، وارسته و عارفي بي بديل بودند و مي فرمودند: «دنيايتان را داشته باشيد؛ همسر، فرزندان و تنعّمات مادي خدادادي باشند و در همين زندگي طبيعي و عادي سير و حركت به سوي خدا و معنويّت هم وجود داشته باشد. اين است مشرب نمونه عرفاني.»
ايشان از اين رو ظاهري بسيار مرتّب و تميز داشتند؛ موها و دستهايشان را حنا مي زدند، به تميزي كفش خيلي اهميّت مي دادند و عطر و بوي خوش استعمال مي نمودند و اين گونه بودن هنر مي خواهد؛ اينكه انسان از لحاظ معنوي در آن عوالم عرفاني باشد و آن چنان شهودات و تجليّات توحيدي برايش منكشف باشد و باز به عالم كثرت كه مي رسد، زندگي طبيعي و عادي خود را داشته باشد و بر آن تأكيد نمايد.
ويژگيهاي عرفاني
1. خودسازي
آية اللّه قاضي رحمه الله در نهايت فقر به سر مي برد؛ به طوري كه توان پرداخت اجاره خانه را نداشت. روزي در نجف اشرف صاحب خانه وسايل و اثاث ايشان را بيرون ريخته بود. آقاي قاضي مجبور شد با خانواده اش به كوفه برود. در مسجد كوفه، يك بالاخانه اي بود كه براي افراد غريب ساخته بودند. ايشان در آنجا سكونت گزيدند. علاّمه طباطبايي رحمه الله مي فرمودند: «به مسجد كوفه رفتم. ديدم مرحوم قاضي و همه خانواده اش تب كرده اند و مريض هستند. هنگام نماز شد. علي آقا قاضي طبق معمول در اوّل وقت به نماز ايستاد و بعد از نماز عشاء آن چنان با توجّه كامل آيه شريفه «آمَنَ الرَّسُولُ» را تلاوت مي فرمود كه مثل آنكه اصلاً هيچ مشكلي پيش نيامده است. با آرامش وصف ناپذير و شگفت انگيز به ذكر دعا مشغول بود.»
آري، در چشم عارفان، همه حوادث تلخ و شيرين معامله است با حضرت دوست، با اين زمزمه روحاني:
در بلا هم مي كشم لذّات اومات اويم مات اويم مات او
و اين محو و مات در يار شدن است كه سبب مي شود وقتي آقاي قاضي جلوي منزلشان مي رسند و اسباب و اثاثيه شان را مي بينند كه صاحبخانه در كوچه ريخته، مي فرمايند: «خدا گمان كرده كه ما هم آدميم كه با ما چنين معامله مي كند.»
تنگي معيشت و فقر در بعضي از مقاطع زندگي، آن چنان آقاي قاضي و خانواده اش را تحت فشار قرار مي دهد كه بعضي از كتابهايشان را مي فروشند تا از پول آن امرار معاش كنند؛ تحمل اين مشكلات است كه افرادي چون قاضي را مي سازد.
چون تير عشق جا به كمان بلا كنداوّل نشست بر دل اهل ولا كند
در حيرت اند خيره سران از چه عشق دوستاحباب را به بلند بلا مبتلا كند
2. نشانه هاي تشرّف
امام مهدي عليه السلام محور عالم هستي و قطب قلوب عارفان است؛ او كه زمزمه عاشقان در رهش چنين است:
سويداي دل من تا قيامتمباد از شور سوداي تو خالي
ما حقيقتا از تشرّفات آقاي قاضي به محضر امام زمان عليه السلام ، خبر نداريم؛ امّا گويي اُنس و قرابتي نزديك با حضرت داشتند و درباره زندگي مهدي موعود عليه السلام مي فرمودند: «عَيْشَةً طَبيعَةً» يعني زندگي عادي و طبيعي، مانند ساير انسانها دارند و وقتي پسر ايشان از محضرشان مي پرسند كه چگونه مي شود؟ مي فرمايند: «بيش تر از اين از من نپرسيد.»
آقا سيّد هاشم حدّاد مي فرمودند: «آقاي قاضي در قيام و قعود و در تغيير از حالتي به حالت ديگر خيلي مي فرمودند: يا صاحب الزّمان! و يك بار وقتي از ايشان پرسيدم: آيا شما خدمت حضرت وليّ عصر ـ ارواحنا فداه ـ شرف ياب شده ايد؟ فرمودند: كور است هر چشمي كه صبح از خواب بيدار شود و در اوّلين نظر نگاهش به آقا امام زمان ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف ـ نيفتد.»
ديده را فايده آن است كه دلبر بيندور نبيند چه بود فايده بينايي را
3. روح لطيف
آية اللّه سيّد عبد الكريم رضوي كشميري رحمه الله مي فرمود: «آقاي قاضي تمام مكاشفه بود و در اواخر عمرش، بسيار لطيف و رقيق شده بود و با ديدن آب به ياد امام حسين عليه السلام افتاده، مي گريست.»
4. دعاي اثر بخش
آية اللّه سيّد عبّاس حسيني كاشاني نقل نموده اند:
«روزي در محضر مرحوم آقاي قاضي نشسته بوديم كه ناگهان شخصي با عجله و ناراحتي بسيار، خود را به مجلس ايشان رسانيد و با نگراني بسيار گفت: همسرم در حال احتضار است و نزديك است بميرد. اگر او بميرد، من هيچ كس را ندارم. خواهش مي كنم دعايي بفرماييد حالش خوب شود و از مرگ نجات يابد.
آقاي قاضي پس از گوش دادن به حرفهاي آن شخص، به آرامي و نزديك گوش او فرمود: چرا با حالت جنب به اينجا آمده اي؟ برو اوّل غسل كن! دوباره به اينجا بيا تا دعا كنم. مرد عرب در حالي كه از تعجّب حيرت زده شده بود، با عجله بلند شد و به منزلش رفت و پس از مدّتي باز گشت و در مقابل آقاي قاضي مؤدّبانه نشست.
مرحوم قاضي دو انگشت سبّابه اش را به دو شقيقه پيشاني آن مرد گذاشت و به قرائت دعا مشغول شد و در اين مدّت مدام اشك چشمانش بر محاسن سفيدش مي ريخت. طولي نكشيد كه دعا تمام شد و مرد عرب به منزلش رفت. من ديگر او را ظاهري بسيار مرتّب و تميز داشتند؛ موها و دستهايشان را حنا مي زدند، به تميزي كفش خيلي اهميّت مي دادند و عطر و بوي خوش استعمال مي نمودند
نديدم تا اينكه چند روز بعد در صحن حرم مطهّر او را ملاقات نمودم و از نتيجه دعا پرسيدم. او گفت: وقتي به منزل رسيدم، ديدم همسرم سالم و تندرست بيدار شده و از خطر مرگ رهايي يافته و مشغول امورات منزل است.»
5. طيّ الأرض
علامه بزرگوار سيد محمدحسين طباطبايي رحمه الله فرمودند:
«مرحوم قاضي هميشه در ايام زيارتي، از نجف اشرف به كربلا مشرف مي شدند. هيچ گاه كسي نديد كه او سوار ماشين شود و از اين سرّ احدي مطلع نشد، جز يك نفر از كسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) كه به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضي را در آنجا ديده بود و از ايشان اصلاح امر در گذرنامه خود را خواسته بود و ايشان هم اصلاح كرده بودند. آن مرد به نجف آمد، افشا كرد كه من آقاي قاضي را در مشهد ديدم. مرحوم قاضي خيلي عصباني شدند و گفتند: همه مي دانند كه من در نجف بوده ام و مسافرتي نكرده ام.»
ارتحال
سرانجام آية الحق، مرحوم ميرزا سيّد علي قاضي، پس از سالهاتدريس معارف عرفاني و تربيت شاگرداني الهي، در روز دوشنبه چهارم ماه ربيع الاول سال 1366 ه . ق مطابق با هفتم بهمن ماه 1324 ه . ش در نجف اشرف وفات يافتند و از اين دنياي فاني رخت بربستند و در وادي السّلام نزد پدر گران قدرشان مدفون گرديدند. مدّت عمر شريف ايشان هشتاد و سه سال بود. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد!
در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخنمن خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود